عنوان/ برای پخش فایل صوتی روی آن کلیک کنید | سخنران/مداح | |
---|---|---|
01 |
معجزه پیامبر اکرم(ص) چیست؟ | حجت الاسلام نوری |
آرشیو مطالب
- آبان ۱۳۹۷ (۳)
- شهریور ۱۳۹۷ (۱)
- مرداد ۱۳۹۷ (۸)
- تیر ۱۳۹۷ (۵)
- خرداد ۱۳۹۷ (۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۱۱)
- فروردين ۱۳۹۷ (۱۰)
خلاصه آمار
۳ مطلب با کلمهی کلیدی «انتشارات شهید ابراهیم هادی» ثبت شده است
گزارش تصویری جلسه حلقه های صالحین(حلقه های جاویدالاثر احمد متوسلیان و شهید ابراهیم هادی)
برای مشاهده مابقی تصاویر به "ادامه مطلب" رجوع کنید.
کتاب پسرک فلافل فروش+داستانی از کتاب
«پسرک فلافلفروش» زندگینامه و خاطرات طلبهی جانباز و شهید مدافع حرم، محمدهادی ذوالفقاری است که به همت گروه فرهنگی انتشارات شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
شخصیت هادی برای من بسیار جذاب بود. رفاقت با او کسی را خسته نمیکرد.
در ایامی که با هم در مسجد موسی ابن جعفر (ع) فعالیت داشتیم، بهترین روزهای زندگی ما رقم خورد.
یادم هست یک شب جمعه وقتی کار بسیج تمام شد هادی گفت: بچهها حالش رو دارید بریم زیارت؟
گفتیم: کجا؟! وسیله نداریم.
هادی گفت: من میرم ماشین بابام رو مییارم. بعد با هم بریم زیارت شاهعبدالعظیم (ع).
گفتیم: باشه، ما هستیم.
هادی رفت و ما منتظر شدیم تا با ماشین پدرش برگردد. بعضی از بچهها که هادی را نمیشناختند، فکر میکردند یک ماشین مدل بالا و...
چند دقیقه بعد یک پیکان استیشن درب داغون جلوی مسجد ایستاد.
فکر کنم تنها جای سالم این ماشین موتورش بود که کار میکرد و ماشین راه میرفت.
نه بدنه داشت، نه صندلی درست و حسابی و... از همه بدتر اینکه برق نداشت. یعنی لامپهای ماشین کار نمیکرد!
رفقا با دیدن ماشین خیلی خندیدند. هر کسی ماشین را میدید میگفت: اینکه تا سر چهارراه هم نمیتونه بره، چه برسه به شهر ری.
اما با آن شرایط حرکت کردیم. بچهها چند چراغقوه آورده بودند. ما در طی مسیر از نور چراغقوه استفاده میکردیم.
وقتی هم میخواستیم راهنما بزنیم، چراغقوه را بیرون میگرفتیم و به سمت عقب راهنما میزدیم.
خلاصه اینکه آن شب خیلی خندیدیم.
زیارت عجیبی شد و این خاطره برای مدتها نقل محافل شده بود.
بعضی بچهها شوخی میکردند و میگفتند: میخواهیم برای شب عروسی، ماشین هادی را بگیریم و...
چند روز بعد هم پدر هادی آن پیکان استیشن را که برای کار استفاده میکرد فروخت و یک وانت خرید.
کتاب سلام بر ابراهیم+داستانی از کتاب
پلاستیک به جای ساک ورزشی: حدود سال 1354بود که مشغول تمرین
بودیم که ابراهیم وارد سالن شد و یکی از دوستان هم بعد از او وارد سالن
شد و بی مقدمه گفت: داداش ابراهیم ، تیپ وهیکلت خیلی
جالب شده.وقتی داشتی تو راه می اومدی دوتا دختر پشت سرت بودن و مرتب از
تو حرف می زدن،شلوار وپیراهن شیک که پوشیده بودی و از ساک ورزشی هم که
دستت بود، کاملاً مشخص بود ورزشکاری.
ابراهیم با شنیدن این حرفها یک لحظه جاخورد. انگار توقع چنین حرفی را
نداشت و خیلی توی فکر رفت.
ابراهیم از آن روز به بعد پیراهن بلند و شلوار گشاد می پوشید و هیچ وقت
هم ساک ورزشی همراه نمی آورد و لباس هایش رو داخل کیسه پلاستیکی می
ریخت.هر چند خیلی از بچه ها می گفتند : بابا تو دیگه چه جور آدمی
هستی؟! ما باشگاه می ائیم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم و... ، تو با این
هیکل روی فرم این چه لباس هایی است که می پوشی؟ ابراهیم هم به حرفهای
اونها اهمیتی نمی داد و به دوستانش توصیه می کرد:اگر ورزش رو برای خدا
انجام بدین عبادت است و اما اگر به هر نیت دیگری باشین ضرر خواهید کرد.
البته ابراهیم در جاهای مناسبی از توانمندی بدنی اش استفاده می کرد
.مثلاً ابراهیم را دیده بودند در یک روز بارانی که آب در قسمتی از
خیابان جمع شده بود و پیرمردها نمی توانستند از آن معبر رد شوند ،
ابراهیم آنها را به کول می گرفت و از اون مسیر رد می کرد.
طبقه بندی موضوعی
- واحد فرهنگی (۲۶)
- اردوها (۸)
- هیئات مذهبی (۹)
- حلقه های صالحین (۱۰)
- واحد آموزشی (۴)
- کلاس های تقویتی (۱)
- آزمون های تحصیلی (۲)
- واحد فنی (۹)
آخرين مطالب
-
-
گزارش تصویری دور اول مسابقات بسیج دانش آموزی
يكشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷ -
گزارش تصویری مراسم قرعه کشی مسابقات بین مدارس جام بسیج
شنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۷ -
نسخه ی جدید نرم افزار سروش چگونه است؟!
شنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۷ -
گزارش تصویری مراسم شهادت امام جواد(ع)
جمعه ۱۹ مرداد ۱۳۹۷ -
گزارش تصویری جلسه حلقه های صالحین 97/05/14
سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ -
گزارش تصویری جلسه شامگاه 97/05/11
سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ -
گزارش تصویری حلقه های صالحین 97/05/07
سه شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۷ -
گزارش تصویری مراسم ولادت امام رضا(ع)
شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۷ -
گزارش تصویری جلسه شامگاه 97/05/04
شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۷